English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3693 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nial a line to the counter U کذب موضوعی را ثابت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lobbied U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobby U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
fixes U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
To raise a question . To bring up a matter . U موضوعی رامطرح کردن
to grasp an idea U موضوعی رادرک کردن
to approach [a topic] U ذکر کردن [موضوعی]
to touch upon [a topic] U ذکر کردن [موضوعی]
To follow up (trace) a matter (case). U موضوعی را دنبال کردن
to rule on something U حکم کردن در موضوعی [قانون]
to sit U درباره موضوعی جلسه کردن
to e. a person an a subject U کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
To deliberately fudge the issue . To gloss it over . U موضوعی را ماست مالی کردن
To discuss a question with someone . U موضوعی را با کسی مطرح کردن
to over a subject U موضوعی را با خنده بحث کردن
to row back <idiom> <verb> U نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
to argue the case for [against] something U بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to argue for [against] something U بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
rogatory commission U موضوعی را ازمحکمهای به دادگاه دیگراحاله کردن
to paint a rosy picture of something U امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
submission U موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
to backtrack <idiom> <verb> U نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
dismiss U منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismissing U منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismisses U منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
to linger on a subject U روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
talk out U بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
static employment U کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
static test U ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital U سپرده ثابت اموال ثابت یکان
make a diplomatic representation U به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
establishes U برقرار کردن احراز کردن ثابت یا پابرجاکردن
fix U کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
fixes U کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
mounts U ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
mount U ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
establish U برقرار کردن احراز کردن ثابت یا پابرجاکردن
establishing U برقرار کردن احراز کردن ثابت یا پابرجاکردن
standing orders U دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order U دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
evidence U ثابت کردن
prove U ثابت کردن
stabilised U ثابت کردن
to make out U ثابت کردن
stabilized U ثابت کردن
demonstrated U ثابت کردن
pinning U ثابت کردن
truer U ثابت کردن
to let the saw dust out of U را ثابت کردن
clinches U ثابت کردن
true U ثابت کردن
stabilizes U ثابت کردن
clinching U ثابت کردن
clinched U ثابت کردن
demonstrate U ثابت کردن
fixation U ثابت کردن
prover U ثابت کردن
proves U ثابت کردن
demonstrating U ثابت کردن
fixations U ثابت کردن
fix U ثابت کردن
clinch U ثابت کردن
stabilising U ثابت کردن
pinned U ثابت کردن
stabilize U ثابت کردن
truest U ثابت کردن
to bring home U ثابت کردن
fixes U ثابت کردن
demonstrates U ثابت کردن
proved U ثابت کردن
stabilises U ثابت کردن
pin U ثابت کردن
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
to make a point U نکتهای را ثابت کردن
call someone's bluff <idiom> U ثابت کردن ادعا
to prove with reasons U با دلیل ثابت کردن
to put one in the wrong U کسیرا ثابت کردن
reasons U با دلیل ثابت کردن
evidence U ثابت کردن سند
stables U ثابت کردن استوارشدن
reason U با دلیل ثابت کردن
stable U ثابت کردن استوارشدن
destabilize U غیر ثابت کردن
stabilises U استوار کردن ثابت شدن
stabilizes U استوار کردن ثابت شدن
stabilising U استوار کردن ثابت شدن
stabilised U استوار کردن ثابت شدن
stabilize U استوار کردن ثابت شدن
evidence U شاهد باگواهی ثابت کردن
stabilized U استوار کردن ثابت شدن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
freezes U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
sheet down U ثابت کردن بادبان در مقابل باد
immobilizing U ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilises U ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilized U ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
hovering U پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
immobilize U ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
slush down U روغن کاری کردن بکسلهای ثابت ناو
immobilizes U ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilising U ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
cage U قفل کردن یک ژایرو دروضعیت ثابت و معین
cages U قفل کردن یک ژایرو دروضعیت ثابت و معین
immobilised U ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
sampled U مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample U مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
attach U مونتاژ کردن ثابت کردن
ascertain U ثابت کردن معین کردن
posit U ثابت کردن فرض کردن
ascertaining U ثابت کردن معین کردن
attaches U مونتاژ کردن ثابت کردن
attaching U مونتاژ کردن ثابت کردن
ascertained U ثابت کردن معین کردن
ascertains U ثابت کردن معین کردن
to prove oneself U نشان دادن [ثابت کردن] توانایی انجام کاری
local U موضوعی
locals U موضوعی
thematic U موضوعی
pointlessness U بی موضوعی
topical U موضوعی
haze U موضوعی
lattices U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
cut down to size <idiom> U ثابت کردن اینکه کسی اونقدرکه فکر میکند خوب نیست
a sensitive subject [topic] U موضوعی حساس
mistake of fact U اشتباه موضوعی
subject schedule U برنامه موضوعی
ignorance of fact U جهل موضوعی
subject index U فهرست موضوعی
To let the cat out of the bag . To spI'll the beans . To give the game away . U موضوعی را لو دادن
standing U ثابت دستورالعمل ثابت
have to do with <idiom> U پیرامون موضوعی بودن
put (something or someone) out of one's head (mind) <idiom> U به موضوعی فکر نکردن
ventilation U بادگیری طرح موضوعی
The subject under discrssion . U موضوعی که مطرح نیست
object oriented graphics U نگاره سازی موضوعی
extras U موضوعی که زیادی است
extra- U موضوعی که زیادی است
extra U موضوعی که زیادی است
a matter of relative importance U موضوعی با اهمیت نسبی
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
ager U نوعی ماشین بخار جهت ثابت کردن رنگ ها و افزایش ظاهری قدمت فرش
To drag out an affair . To go on and on . موضوعی را کش دادن [بدرازا کشاندن]
rule [on something] U حکم [در] [مورد] [برای] موضوعی
To smell out something. U از موضوعی بو بردن (اطلاع یافتن )
the question referred to above U موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
rule [on something] U دستور [در] [مورد] [برای] موضوعی
object oriented programming language U زبان برنامه نویسی موضوعی
To emborider(embellish) a subject . U به موضوعی شاخ وبرگ دادن
ring a bell <idiom> U یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
steadiest U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
to harp on a subject U زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
seminar U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
to backtrack <idiom> <verb> U عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
to row back <idiom> <verb> U عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
superfix U تکرار مرتب ومداوم موضوعی درسخن
seminars U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
experts U شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
expert U شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
to get a general idea of something U فهمیدن موقعیتی [موضوعی] به طور کلی
ignorance of the face is a good defence U جهل موضوعی دفاع محسوب میشود
When wI'll the matter come up for discussion ? U موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
point of honour U موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
to put somebody on the back burner U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
terminator U موضوعی در لیست داده که انتهای فایل را نشان میدهد
selectors U وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
cognizance U ابلاغ رسمی حق یا اختیارقانونی برای تعقیب موضوعی از مجاری قضائی
selector U وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
to drag in a subject U موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
rhetorical question U مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
approval U توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
approval U متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
rogue value U موضوعی درلیست داده برای نشان اینکه لیست تمام شده است
entity U موضوعی که داده ذخیره شده در فایل یا پایگاه داده ها به آن مراجعه میکند
entities U موضوعی که داده ذخیره شده در فایل یا پایگاه داده ها به آن مراجعه میکند
Ultimedia U موضوعی در چند رسانهای در IBM که صوت و تصویر و ویدیو و متن را ترکیب میکند و سخت افزار لازم برای اجرا را مشخص میکند
sustains U ثابت
immovable U ثابت
stables U ثابت
settled U ثابت
changeless U ثابت
established U ثابت
rugged U ثابت
stable U ثابت
solid U ثابت
solids U ثابت
invariable U ثابت
sustained U ثابت
constants U ثابت
Recent search history Forum search
1Potential
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com